اینقدر میگفت دورت بگردم و
دورم گشت که وقتی به خودم اومدم
دیدم دورم زده رفته...!!!!
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
بازی پسر 1 دختر -1 | 6 | 1032 | sepehr9876 |
آواتار های ساخته شده رایگان برای کاربران | 32 | 1343 | admin |
*** با آخر اسم من اسم بنویس *** | 5 | 785 | hooman |
ترکیب واژه ایرانی با فرانسوی | 2 | 913 | admin |
معمایی که انیشتین طراحی کرد | 7 | 1078 | admin |
دوست داری وسط این دوتا بخوابی | 3 | 1105 | ali369 |
روش دیدن عکس های +18 | 2 | 1285 | ali369 |
من غمگین بودم که چرا کفش ندارم،
اتفاقا مردی را دیدم که پا هم نداشت.
کودکی گرسنه و بيمار گوشه ي قهوه خانه اي مي خفت راديو باز بود
و گوينده از مضرات پرخوري مي گفت .
آقای ۳۰۰۰ میلیارد ، لااقل سهم این کودک را نمی بردی...
دائم شکر گذار باشیم که :
شاید بدترین شرایط زندگی ما ، برای دیگرا آرزو باشد .
فاصله دختر تا پير مرد يک نفر بود ؛ روي نيمکتي چوبي ؛
روبه روي يک آب نماي سنگي . پيرمرد از دختر پرسيد :
- غمگيني؟
- نه .
- مطمئني ؟
- نه .
- چرا گريه مي کني ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- چون قشنگ نيستم .
- قبلا اينو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولي تو قشنگ ترين
دختري هستي که من تا
حالا ديدم .
- راست مي گي ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پيرمرد را بوسيد و به طرف دوستاش دويد ؛ شاد شاد.
چند دقيقه بعد پير مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کيفش را باز کرد ؛
عصاي سفيدش را بيرون آورد و رفت !!!
تعداد صفحات : 2